من و تنهایی ام دنیاهایی داریم
من و تنهایی م و حس پاکم هر سه باهم دنیای شیرینیداریم
به شیرینیعسل...
عقلم باز هم عاشقاحساسم است...
هرچند احساسم؛ کمی سرکشی می کند ولی عقلم از همین دیروزباز هم دستانش را گرفت
و چنان او را در اغوش کشید که؛ خدایم با عشق نظاره گر همه چیز شد
عقل و احساسم با هم آشتی کردند...
تا کسی آتش نیاندازد؛ این دو هرگز به جان هم نمی افتند
و من شادم
از داشتن این احساس زیبایم و این عقل معقولم